مهندس خسته

دنبال کنندگان ۷ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

می رسم خونه خسته و کوفته پهن می شم رو زمین چشم هامو میبندم و به حال و احوالم فکر می کنم

یادم میاد نماز نخوندم پا میشم وضو می گیرم نماز می خونم وسط دو نماز یه قابلمه بر می دارم عدس میریزم تووش واسه نهار فردا عدس پلو درست کنم بعد نماز دوباره دراز می کشم و به زندگی فکر می کنم به این که چی هستم چی میخام این روزا چیه خوابم یا بیدار ... وسطاشم فکر می کنم شام چی بخورم اصلا شام بخورم یا نه ذهنم میره سمت ارده شیره ای که از خونه آوردم برنامه میریزم برم بشینم کف همون آشپرخونه شیش متری ارده شیره بخورم دوباره ذهنم میره سر کار و مداری که یه ماهه درگیرشم و جواب نمیده و این که چرا خنگم و بی حوصله ... چشمم گرم میشه ...

از بوی سوختگی از خواب می پرم بازم سوخت هر بار عدس پلو درست می کنم همین میشه به طرفه العینی میرسم سر قابلمه بعله ... واسه غذای جدید درست کردن دیگه نه وقت دارم نه حوصله یه جوری با همین سر می کنم عدسای نسوخته رو میریزم توو یه بشقاب و قابلمه رو میذارم توو ظرفشویی که بشورم واسه پختن برنج ...

چرا این مداره درست نمیشه؟ چرا من هم چنان بی حوصله ام؟ دارم از تنهایی خفه میشم عدسای سوخته چسبیدن کف قابلمه نمیتونم بشورم مستاصل میشم میشینم کف آشپزخونه شیش متری با قاشق میفتم به جون عدس سوخته ها مجبورم هر طوری شده قابلمه رو بشورم چون قابلمه کوچیک ندارم واسه پختن برنج توو بقیه قابلمه ها هم بلد نیستم برنج دمی کنم همین قابلمه رو هم با کلی سعی و خطا یاد گرفتم این مداره چرا درست نمیشه؟ من کیم؟ کجام؟ نکنه هنوز خوابم؟ یادم میاد کشمش ندارم شلوار لی پامه چون همه لباسام نشسته بود تازه شستم رو بنده هیچ لباسی نداشتم بپوشم خوشحالم از این که مجبور نیستم لباس عوض کنم کاپشنمو بر میدارم میرم بیرون واسه خرید کشمش به ذهنم میرسه یه کره هم بخرم بندازم رو برنجم چون دقعه قبلی که بازم عدس پلوم سوخته بود خیلی خشک شده بود اصن بد نیست خیار و گوجه هم بخرم سالاد درست کنم این مداره چرا درست نمیشه؟ من کیم؟ کجام؟ چرا انقد احساس تنهایی می کنم؟ راه درست زندگی چیه؟ آدم بدیم؟ تنبلم؟ چرا این مداره درست نمیشه؟ خنکی نسیم میزنه به گونه هام دوس دارم همونجا وسط کوچه بشینمو  نفس بکشم ...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۴ آذر ۹۴ ، ۲۳:۰۲
مهندس خسته

دو دلم اول خط نام خدا بنویسم

یا که رندی کنم و نام تو را بنویسم ...


پیش تر یک جایی در همین فضای مجازی فرموده بودیم "آدمی را تا زنده باشد  او را از تکلم چاره نیست!"

این سومین وبلاگ من است بعد از کودتای ناجوانمردانه بلاگفا و از دست دادن نازنین وبلاگم مدتی به میهن بلاگ کوچیدیم ولی آن جا هم آنی که باید نشد لا جرم یک مدتی زبان در کام گرفتیم ولی حرفهایمان تلنبار شد و ماند گوشه ی انباری تاریک قلبمان

پس مجبوریم به نوشتن ...

هو الاول و الآخر و الظاهر و الباطن ...


۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۹۴ ، ۲۲:۳۶
مهندس خسته

+

امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء ...
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ بهمن ۹۲ ، ۱۸:۵۹
مهندس خسته

+

مرا هزار امید هست و هر هزار تویی ...

سیمین بهبهانی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ دی ۹۲ ، ۱۰:۱۸
مهندس خسته

+

باران که می بارد این فواره های حوض کوچک جلوی بلوکمان حسابی می خورد توی ذوقشان؛ کلی سر و صدا راه می اندازند تا حقارتmanmadeبودن را پنهان کنند پشت کسالت همیشگی بودنشان

اما طراوت خاک باران خورده باغچه پشت پنجره بد جور کاسه کوزه شان را به هم ریخته

و این را پیرمرد باغبان زودتر از دیگران فهمیده ...

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ آذر ۹۲ ، ۲۱:۱۱
مهندس خسته

+

مرد را "دردی" اگر باشد خوش است ...

مجذوب تبریزی 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۳۰ مهر ۹۲ ، ۱۵:۰۷
مهندس خسته

+

پشت من پهنۀ زخم است ، ولی شهر هنوزاولین دغدغه اش پینۀ پیشانی هاست ...


عمران میری

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۲ ، ۰۵:۴۰
مهندس خسته

+

خدایا شرمساریم به خاطر همه ی معبودهایی که عبادت کردیم و تو نبودی همه ی دل هایی که بدست آوردیم و رضای تو نبود همه ی علومی که آموختیم و تو جایی در آن نداشتی همه ی دل بریدن هایی که نتیجه ی تقوای تو نبود همه ی سر به زیر انداختن هایی که برای چشم چرانی بود همه ی عاشقی هایی که تو معشوقش نبودی و همه زندگی هایی که هدفش دیگری بود ...

:|

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ خرداد ۹۲ ، ۱۳:۳۶
مهندس خسته

+

فریاد که از شش جهتم راه ببستندآن خال و خط و زلف و رخ و عارض و قامت ...

حافظ

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۹ خرداد ۹۲ ، ۱۰:۱۲
مهندس خسته

+

رد صلاحیت! علت : عاشقی ...
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۱ خرداد ۹۲ ، ۱۲:۵۲
مهندس خسته