نود و هشتم نوشت ...
يكشنبه, ۲ خرداد ۱۴۰۰، ۱۱:۱۷ ب.ظ
بعد از حدود یک سال میخوام دوباره برم سر کار ولی دلم خیلی تنگه و غم دنیا آوار شده روی سرم. با این که مامان و بابا باهام اومدن ولی احساسِ غربتِ کُشنده ای دارم.
یادمه قبلنا هر وقت جمعه شبا میومدم تهران احساس غربت می کردم و خواهرم زنگ میزد و با هم حرف میزدیم. کاش الان هم بود و زنگ می زد. کاش حداقل الان من رو یادش باشه و برام دعا کنه ...
۰۰/۰۳/۰۲