مهندس خسته

دنبال کنندگان ۷ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

۵ مطلب در آذر ۱۳۹۹ ثبت شده است

من در اواخر سی و یک سالگی و با مدرک کارشناسی ارشد الکترونیک،  هنوز نمی دانم چه چیزی می خواهم و چه کاری باید انجام دهم. نمی دانم به چه چیزی علاقه دارم و در چه زمینه ای استعداد دارم. هیچ هنر و مهارت خاصی هم ندارم. یک داغِ سنگین و کُشنده را هم باید تا آخر عمر کنج قلبم تحمل کنم. از همه بدتر این که این اوضاع من برای هیچ کسی اهمیتی هم ندارد. از خدا هم بارها خواسته ام راهی جلوی پایم بگذارد ولی جوابی نشنیده ام. می ترسم انقدر بار گناهانم سنگین باشد که جوابم را ندهد ...

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۵ آذر ۹۹ ، ۲۳:۵۷
مهندس خسته

چقدر قلبم درد می کنه ... چرا یهو وای نمیسی راحتم کنی ...؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۱ ۱۴ آذر ۹۹ ، ۲۱:۵۳
مهندس خسته

تو هیچ دوستی نداری و ای کاش این رو زودتر بفهمی ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ آذر ۹۹ ، ۲۳:۴۶
مهندس خسته

" چه اتفاقی اگه بیفته خوشحال میشم؟"

 

اگه کسی جواب این سوال رو در مورد خودش بدونه به نظر من خیلی خوش بخته ... رویا پردازی و امید داشتن به برآورده شدن آرزوها خیلی امتیاز بزرگیه ...

من دائما از خودم این سوال رو می پرسم و هر بار جوابی براش ندارم و بیشتر در باتلاق فرو میرم ... نه تنها برای آینده دورم چشم اندازی ندارم بلکه برای همین یک ساعت دیگه هم نمیدونم باید چکار کنم ... خسته شده ام از همه چیز ...

 

پ ن : حس آدمی رو دارم که به پاش یه وزنه آویزون کردن و انداختنش تووی دریا ... همین طوری دارم میرم پایین. کی وزنه ی زندگی تووی این دنیا از پای من باز میشه؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ آذر ۹۹ ، ۲۱:۳۶
مهندس خسته

این روزا به این فکر می کنم که چطوری می میرم؟ چند سالمه؟ آیا به سختی می میرم یا در آرامش؟ کسی هست که بعد از مردنم منو به خاطر بیاره یا نه ...؟ اون دنیا چطور زیاد عذاب می کشم یا خدا می بخشدم؟ اون دنیا دیگه مثلِ این دنیا این حسِ مزخرف تنهایی نیست؟

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آذر ۹۹ ، ۰۱:۳۱
مهندس خسته