مهندس خسته

دنبال کنندگان ۷ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

چهل و ششم نوشت ...

جمعه, ۲۲ مرداد ۱۳۹۵، ۰۸:۵۸ ب.ظ

خواهرم رفت ... اون لحظه ای که سوار ماشین شد بره همه ی خاطراتِ مشترکِ بیست و هفت سال اومد جلویِ چشمم ... همه ی آشتی ها، دعواها، بازی ها، شیطنت ها، خندیدن ها و گریه کردن ها .... می خوام بشینم یه دلِ سیر گریه کنم ... با یه من ریش ... به خاطر مامان بابا مراعات می کنم ...

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۵/۰۵/۲۲
مهندس خسته

نظرات  (۲)

زن، تنهایی‌هایش را گریه میکند

مرد، گریه‌هایش را تنهایی ..!
سلام
کجا رفتن به سلامتی؟
پاسخ:
سلام
رفت خونه ی بخت ...! :)

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی