مهندس خسته

دنبال کنندگان ۷ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید

هشتاد و ششم نوشت ...

دوشنبه, ۲۸ مهر ۱۳۹۹، ۱۰:۳۰ ب.ظ

حالم خیلی بده دلم گرفته و قلبم تیر میکشه ... بغض راه گلوم رو گرفته و نمیتونم نفس بکشم ...

حوصله درس خوندن رو ندارم ... عصر رفتم سر کمد خواهرم و وسایلش رو زیر و رو کردم کلی کتاب ازش مونده و کلی خاطره ...

دلم نمیخاد تووی این وضعیت باشم نمیدونم چیکار کنم تا از این حالت خارج بشم ... کاش زیاد زنده نمی موندم ... کاش یکی بود میتونستم باهاش درد دل کنم ...

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۷/۲۸
مهندس خسته

نظرات  (۱)

۲۸ مهر ۹۹ ، ۲۲:۳۷ فاطمه صاد

میشه اسم کتاب‌هاش رو بگی؟

خودت هم خوندیشون؟

پاسخ:
بیشترشون کتابای لیسانس و ارشد و کتابای علمی بودن یه سری هم کتاب هایی که همسرش براش خریده بود مثل من پیش از تو، شیفتگی ها و ... و کتابهای مذهبی دو تا کتابم من بهش کادو داده بودم که خودم یادم نبود ...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی